جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی
جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی

اتباع افغان ونمک نشناسی

 

اتباع افاغنه میهمانی ناخوانده از سرزمین های مجاور

 

چند ساعت است که ناخوداگاه این فکر به مخیله ام خطور کرده که حس ملی میهنی یعنی چه؟عرق ملی ومیهن پرستی معنی اش برایم دگرگون شده است اصلا واژه ها

برایم معانی جدیدی پیدا کرده اند سرسام گرفته ام دچار یاس وسرخوردگی عاطفی شده ام همینطور غرق در این مشوشات ذهنی هستم که گذرم به حسینیه ای تازه ساز در گوشه ای نه چندان دور از شهر میافتد ساعتم را نگاه میکنم نزدیک اذان ظهراست پیش خودم میگویم بروم ودر محضر حضرت دوست حق بندگی را به جای آورم تا دمی را حداقل بیاسایم واز این افکار لعنتی رهایی یابم. خرامان خرامان به حسینیه نزدیک میشوم که چشمم به سه نفر کارگر افغان میافتد که مشغول دیوارچینی محوطه بیرونی هستند حس ناسیونالیستم دوباره خرخره ام را میفشارد ناخوداگاه سر به سویی دیگر میچرخانم به شعاع پنجاه متری نرسیده که سه نفر افغانی دیگر را میبینم که مشغول جدول کشی خیابان منتهی به حسینیه تازه ساز هستند سرسامم که چند لحظه ای بود آرامم گذاشته بود دیگر رهایم نمیکند شدتش گرمای مغزم را به 1000 درجه  سلیوس میرساند آرام وقرار ندارم  نسبت به زمین وزمان بدبین میشوم دوباره حس مالیخولیایی سراغم میاید به گوشه ای پناه میجویم در صور خیال به نیم ساعت پیش فلش بک میزنم در اوهام وخیالاتم به هرچی تکنولوزی که در کره زمین است لعنت میفرستم واین لعن ونفرین با حس میهن پرستی وتنفر نثار همه افاغنه ساکن سرزمینیم میکنم . سکانس به سکانس صحنه تجاوز پنج جانی حیوان صفت افغان به دختر هموطنم جلو چشمانم نقش میبندد. التماس های دلخراش دختر ایرانی در گوشم طنین انداز میشود و.... وای خدایا صحنه بعدی را نیز در ذهنم تجسم میکنم تلاقی سربریده ودست مهاجر افغان که بسان سرداری فاتح دارد شرح ماوقع میکند که البته با لگدی که از سوی مامور نیروی انتظامی حواله صورت جانی افغان میشود همراه میشود.

باز در صور خیال پرواز میکنم به هزاران هزار اخبار حوادث وگزارشهایی که در جراید وسایر رسانه های جمعی از جرم وجنایت وقتل وغارت وناهنجاری های اجتماعی که افاغنه در سرزمین مادری ام مرتکب میشوند ختم میگردد. ذهنم دچار پارادوکس عجیبی شده است سوژه ها همینطور سریالی در ذهنم به پرواز در میایند .

نظیر ازبک جانی افغان که چندین مورد جنایت سریالی علیه زنان بی سرپناه انجام داد مورد برجسته تری است که در کسری ثانیه به ذهنم خطور میکند به یکباره حس انزجار تا سرحد جنون در اعماق وجودم رخنه میکند نفسم به شمارش میافتد به خس خس دچار میشوم قلبم در لحظه ایست میکند بدنم یخ میکند دنیا پیش چشمانم تیره وتار میگردد سرگیجه شدیدی به سراغم میاید تکیه ام را به دیواری میدهم ومیشینم شاید آرام یابم ولی اسوده نمیبایم وباز تیتر خیل فراوان اخبار وحوادث پیش چشمم ظاهر میگردد که همگی دال بر بی شرفی ونمک نشناسی مهمان های ناخوانده است وکوتاهی واهمال همگی ماو.......

این چند نمونه مواردی است از خیل بیشمار آسیب ها ومعضلات اجتماعی که ناشی از ورود اتباع بیگانه افاغنه که عمدتا به صورت غیر قانونی در ورای گستره مرزهای مشترک جمهوری اسلامی ایران وافغانستان با آسودگی وطیب خاطر وارد کشورمان میشوند.

میهمان هایی که روزی روزگاری سرزمینشان وخودشان وتمام هست ونیسشان جزیی از بیکران مرزهای ایران زمین بودند ومایملک مملکت ما محسوب میشدند اکنون دیگر به  کشوری مستقل ودارای پرچم وحکومتی منفک تبدیل گشته اند.مردمانی که از زمان جنگ تحمیلی پایشان به نام مبارز ومجاهد به میهن عزیزمان باز شد وتا امروز همچنان متاسفانه این سیل مهاجرت با شدتی مضاعف ادامه دارد.

از میلیونها افاغنه ای سخن به میان است که نه تنها فرصت اقتصادی اجتماعی از مردم کشورمان سلب میکنند وضربه های جبران ناپذیرفرهنگی به عرصه فرهنگ وادب ایران زمین وارد میسازند بلکه بیشمار ناهنجاری اجتماعی را رقم میزنند وفضای جامعه مان را مشوش و ملتهب تر میسازند وجامعه دچار آنومی جریان های خشن وسریالی میسازندو

خیلی خیلی جالب است حکایت یک بام وصد هوا شده است در این مقال کاری به کنترل ورود خروج مرزهای همجوار با کشور دوست وبرادر!!!افغانستان نداریم که خود لاجرم مقالی دیگراست وباید در مجالی مناسب به آن پرداخته شود.بلکه روی صحبت ما حداقل ادارات ونهادهای دولتی میباشد که تمامی آنها زیر مجموعه وازرتخانه های متبوع وسازمان ها ونهادهای خاصی هستند که همگی به نحوی زیر مجموعه ای از دولت میباشند. آری صحبت از بخشنامه هایی است که  خیلی سالست در ساختار بروکراتیک وزارت کار وامر اجتماعی وسایر دستگاههای ذیربط تصویب وبه ادارات کار وامور اجتماعی در تمامی استانها  فرستاده شده است که در آن به صراحت قید گردیده است که هر واحد صنفی که از اتباع بیگانه خصوصا اتباع افاغنه بدون مجوز کار در جمهوری اسلامی به هر نحوی از انحاء بهره جویند به شدت به خاطیان برخورد قاطع وفوری صورت گیرد.که البته این برخورد شامل تعطیلی واحد صنفی متخلف پرداخت جریمه ودر صورت تکرار مانند سایر جرایم جزایی شامل فعل مشدده میشود وبرای کارفرمای خاطی قانونگذار مجازات زندان را نیز پیش بینی نموده است.

اما در کمال حیرت شاهدیم که  حسینیه ای در حال ساخت در گوشه شهرتمامی کارگرانش افغان هستند درسمتی عده دیگر مشغول جدول کشی خیابان هستند عده ای دیگر از نابرادران افغان در گوشه ای دیگر از شهرمشغول در موزاییک کاری  سنگفرش ساختمان بانکی دولتی هستند و..... فراوان وبینهایت فرصتی دیگر که تعمدا به صرف سود بیشتر وپیشبرد بهتر کار نصیب افغان ها میشود. همه اینها در حالیست که حسینیه زیر مجوعه اداره اوقاف وامور خیریه وجدول کشی خیابان به پیمانکاری که مجوزش را از شهرداری گرفته واگذار شده است وبانک دولتی هم که دیگر اظهر من الشمس است که متعلق به دولت میباشندویا درسایر ادارات ونهادهی دولتی با معضل نیروی کار افاغنه که تعداد کثیری ازآنها فاقد مجوزی که دال بر اقامت یا اشتغال در جمهوری اسلامی باشند را متاسقانه شاهدیم واین دستگاههه وادارات دولتی همگی شان به نحوی زیر مجموعه ادارات ونهادهای متبوعه که مسلما آنها عضوی از سازمان یا وزارت خوانه متبوعشان که در نهایت همگی به عنوان رکنی از ارکان نظام بروکراتیک کشورمان راشکل میدهند.

دگر بار تضاد ودگرگونی را در تصمیم گیریهای متولیان نمود عینی پیدا میکند !چرا!؟

مگر نباید اولین متولی که بخش نامه ها ی قانونی والزامات حکومتی به آنها ابلاغ ونهایتا میبایست ملزم به اجرا باشند خود ادارات ونهادها وسازمان های دولتی باشند!؟

مگر نباید خواص قانون وعمل به آن رافضل الخطاب بدانند سپس از عوام انتظار اجرای قوانین ومقررات راداشته باشند!؟شاید آدارات وسازمانهای دولتی ما خودشان را تافته جدا بافته میدانند وشاید هم معتقد باشند که قانون صرفا برای عوام وضع میشود وخواص از عمل به آن مستثنی میباشند وشاید.......

همه اینها در حالیست که دولت تدبیر وامید چند روز پیش به طور رسمی سخن از طرحی بیان کرد که به همه کودکان بی شناشنامه از این پس حق اجازه تحصیل در تمامی مدارس در جمهوری اسلامی ایران را دارا هستند طرحی که در نگاه اول میشد حدس زد که بیشتر جهت رفاه حال افاغنه غیر قانونی مقیم کشورمان وضع شده است تا باقی اقشار وآحاد جامعه طرحی که بعد سیاسی  آن بر باقی ابعاد آن میچربد از این روکه افغانستان به عنوان یک کشور دوست ومتحد درمنطقه میباشد.جالب ترین بخش داستان اینجاست که مهاجرین نمک نشناس ونابرادران افغان با استفاده هزاران کیلومتر مرز مشترک ایران با افغانستان به راحتی وارد آب وخاک میهن مان میشوند به سوداگری مرگ میپردازند مواد مخدر به ایران واقصی نقاط دنیا ترانزیت میکنندوامنیت مرزهای کشورمان را باجرایمی مشابه همچون قاچاق انسان به مخاطره می اندازند در داخل کشورمان جرایمی همچون قتل غارت تجاوز به عنف زور گیری سرقت مسلحانه وبزهکاری دیگری مرتکب میشوند ودر داخل کشور نیز امنیت روانی هموطنان را دچار مخاطره میکنند. آشفته بازار اندک اشتغال قشر متوسط را با حقوق کم وساعات کاری زیاد وحداقل دستمزد با چالش مواجه میکنند وضربه های فرهنگی واقتصادی اجتماعی فراوانی را بر کالبد جامعه وارد می سازند وباز روز از نو وروزی از نو.

درپایان ذکر این مطلب ضروریست اگر فکری کار مد تر در زمینه تشدید شرایط امنیتی در مرزهای همجوار با افغانستان نکنیم  بالطبع نیز نمیتوان ورود وخروج آنها را رصد کنیم و این یعنی بستر ساز جرم وجنایت وآسیب ها ومعضلاتی است که ممکن است توسط اتباع افاغنه غیر مجاز وبی هویت رخ دهد که صد البته سابقه چهل ساله حضور افاغنه در کشورمان ومیزان بالای بزهکاری توسط آنها بیش از بیش بر این امر دامن میزند وحداقل انتظاری که از دولتمردان میرود دقت بیشتر در مصوبه هاییست که بیشتر از آنکه سود آن نصیب هموطنان شود به منفعت بیگانگان نمک نشناسی همچون افاغنه نباشد.ودقت بالاترونظارت جدی تر حداقل همانگونه نسبت به عوام در زمینه به کارگیری نیروی غیر قانونی کار خارجی صورت میگیرد نسبت به آن نیز در ادارات ونهادها وسازمانهایی که با بودجه بیت المال مشغول بکارند صورت پذیرد.به عبارتی ساده تر اول خودمان قانون را فضل الخطاب بدانیم وعمل به قانون واحترام به قانون را محترم بشماریم سپس  مردم کوچه خیابان را ملزم به اجرای قوانین ومقررات بکنیم.آخر احترام هر مسجدی با متولیش میباشد.

 

به امید آن روز

میلاد زندی جامعه شناس    

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.