جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی
جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی

فریاد از بی کسی!

فریاد از بی‌کسی!


خبر کوتاه بود و متأثرکنندده، کارتن‌خوابی که به علت سرمازدگی ناشی از بی‌سرپناهی و آوارگی، به پلیس‌راه همدان- قزوین کشیده شده و در آنجا توسط نیروهای اورژانس مورد شناسایی قرار گرفته و تحویل گرم‌خانه می‌شود و چندی بعد مشخص شده جفت پای او به علت سرمازدگی و جلوگیری از سرایت آن به کلیه‌ها و پیشگیری از مرگ احتمالی باید قطع شود.

به گزارش ایسنا، منطقه همدان، خبری به غایت هولناک و دهشتناک که پدیده کارتن‌خوابی و خیابان‌خوابی فردی بی‌سرپناه را روایت می‌کند که به علت عدم در اختیار داشتن مسکن و مکان مشخص و مناسب در این روزهای سرد پاییزی همدان آواره کوچه و خیابان شده و اکنون دیگر طاقت از کف داده است و شبانه به دل جاده و بیابان زده هر چه بادا باد!

فردی که نماد و نشانه‌ای از تیپ جمعیتی بوده که بنا بر هزار و یک دلیل جبری و اختیاری، آگاهانه و ناآگاهانه، خواسته و ناخواسته فاقد سر پناه است. در این روزهای سرد پاییزی که بادها و سرمای طاقت فرسایش درخت را از ریشه می‌کند و هر جنبده‌ای را از پای می‌اندازد، باید چنین افرادی در چهار سوی خیابان‌ها، پارک‌ها، بوستان‌ها، خانه‌های مخروبه‌ها و ... شب را تا صبح به صورت انفرادی و گروهی به جدال مرگ و زندگی بپردازند.

تا همین‌جا کفایت می‌کند چرا که مشت نمونه خروار است و این مورد شناسایی شده یکی از چند نفری است که این شب‌های شهر همدان را که هوا بس ناجوانمردانه سرد است، در کف خیابان و بی‌سرپناه به صبح برسانند و با از دست دادن تدریجی دمای هوا به سبب برودت بالای دما با سرمازدگی و مرگ دست و پنجه نرم کنند و بسان برگ‌های خزان می‌افتند و دیگر برنمی‌خیزند.

بی‌سرپناه یا بی‌خانمان‌هایی که پارامتر مشابه آن در زبان عامیانه کارتن‌خواب‌ها هستند. پدیده ناهنجار اسفناکی که براساس یکسری از کمبودها و کاستی معیشتی پدیدار می‌شود و متأثر از واقعیت‌های اجتماعی دیگری همچون تکثر فقر، کاهش و کمبود اشتغال و تضاد طبقاتی است که زمینه‌ساز رفتار غیراستاندارد و هنجارشکنانه در تیپ خاصی از اجتماع بوده و به سمت انحرافات اجتماعی نظیر اعتیاد، کج‌روی و بزه گرایش پیدا کرده‌اند.

در هر اجتماعی که طبقه متوسط یا همان سوپاپ اطمینان جامعه روزبه‌روز از تراکم نسبیش کاسته شود، افراد به علت کمی و کاستی‌های اقتصادی و اجتماعی سیر تنزلی را بیپمایند و از نقطه نظر درآمد و پس‌انداز با کاهش منابع مالی روبرو شوند، بالطبع قدرت خرید مردم کاهش پیدا می‌کند و به شمار افراد منحرفی که بنا بر جبر جغرافیایی و زمانه برای تأمین معیشت و گذران زندگی روی به ناهنجاری اجتماعی می‌آورند، روز به روز بر تعدادشان در محلاتی که در گذشته محل زندگی قشر آسیب‌پذیر و فرودست جامعه بوده، به پایگاه بزه و آسیب اجتماعی تغییر ماهوی می‌دهد و این محلات دیگر آسیب‌زا، پرخطر و کددار نامید می‌شوند.

به طوریکه حلبی‌آبادها و بیغوله‌های روزمینی و زیرزمینی را باعث می‌شود و زندگی در چنین محیط‌های جرم‌خیز و در آستانه جرمی روزبه‌روز به تعداد بزه و بزهکارانش افزوده می‌شود و تکدی‌گری، سرقت، دادوستد موادمخدر و فساد و معضل و آسیب را به بار می‌آورد که حاصل آن ناهنجاری‌های و کج‌روی‌های اجتماعی نظیر جرم و جنایت، قتل و غارت، اعتیاد و اپیدمی‌های مهلکی نظیر ایدز و هپاتیت است.

بگذریم درد زیاد است و درمان کم!

خالی از لطف نیست از مدیران و متعهد و مسئول در استانداری، شورای شهر، بهزیستی، کمیته امداد و سایر نهادها و ارگان‌های ذیربط در حوزه خدمات حمایت اجتماعی نسبت به قشر آسیب‌پذیر و در آستانه خطر شهر همدان تهمیدات بیشتری به خرج دهند چرا که در این واپسین روزهای پاییزی و در آستانه زمستان و کاهش دما و برودت هوا بی‌شک اگر فکری عاجل به حال افراد کارتن‌خواب و فاقد سرپناه اندیشیده نشود، بسان هر ساله امسال نیز شاهد مرگ فرد یا افرادی باشیم که به سبب برودت هوا و از دست دادن حرارت بدنشان به سبب قرار گرفتن در معرض سرمای طولانی هوا دچار سرمازدگی شده جان خود را از دست دهند.

به امید اینکه روزی پدیده اسفبار و مهلک کارتن‌خوابی و خیابان‌خوابی در هیچ کجای ایران نداشته باشیم چرا که به هیچ وجه ممکن زیبنده جامعه اسلامی و نظام مقدس نیستن که حتی یک نفر در شهر مسلمین بر اثر سرما و سرمازدگی ناشی از کارتن‌خوابی رهسپار دیار باقی شود.

در ذیل نقطه نظرات دو نفر از کارتن‌خواب‌هایی که پیدا کردنشان زیاد سخت نبود را با هم مرور می‌کنیم.

نیازی نیست زیاد برای جستجویشان وقت صرف کنی چرا که آنها همیشه و در همه فصول سال قابل رویت و نظاره هستند اما ما فقط هنگامی که عقربه‌های دماسنج عددی پایین‌تر از منفی 10 درجه سانتیگراد را نشان می‌دهد و قندیل‌ها یخ می‌زنند برای ثانیه‌ای گذرا برایشان در اعماق ذهن و بعضا نیز تأسفی زبانی حس نوع‌دوستی‌مان را خرج کرده و بی‌هوا و بی‌دردسر از ماجرا گذر‌ می‌کنیم.

اگر کمی حس ماجراجویی و حوصله داشته باشیم با کمی پرسه زدن شبانه در سطح شهر حول و حوش میدان امام(ره)، محوطه بیرونی مقبره بوعلی‌سینا، پارک مردم، خیابان‌های فرعی منتهی به امامزاده عبدالله(ع) و فراون نقطه دیگر در حاشیه شهر همدان می‌توان افراد بی‌بضاعت و آسیب‌پذیری را مشاهده کرد که تختخوابشان آسفالت زبر و خشن است و رواندازشان آسمان پرستاره.

با یکی از آنها شب‌هنگام که در کنار درب یکی از بانک‌های پیرامون میدان امام روی تکه کارتنی که با پلاستیکی نسبتا محکم بسته است و رویش کارتن دیگری پهن کرده و اورکت کهنه‌اش را روی شانه‌هایش انداخته و در گوشه‌ای دنج در عالم وهم و خیال غرق تفکر و اندیشه است، همصحبت می‌شوم.

پس از چند دقیقه خودش را وحید بچه سطح شهر همدان و از خانواده‌های نسبتا مرفه گذشته معرفی می‌کند و می‌گوید پدر و مادرش که رحمت خدا رفتند، وضع او هم به همریخت. هر کس سهمش را برداشت و او سهمش را که چند سال پیش مبلغ هنگفتی بود را ظرف دو سال تمام و کمال خرج اعتیاد و خوش‌گذرانی خود و دوستاش کرده و به خاک سیاه نشسته. اینک دو سالیست کارتن‌خواب شده، مدتی در تهران بوده سپس به همدان آمده است. از اون می‌پرسم از مسئولان چه خواسته‌ای داری که در پاسخ می‌گوید هیچ چیز فقط بگذارن شب‌ها اینجا بشینم و فکر کنم.

مصطفی، فرد بی‌سرپناه دیگریست که جوان 34-33 ساله قد بلند و نسبتا چست و چابکی به نظر می‌رسد. او به شدت با بیماری اعتیاد دست به گریبانست. محل اسکان شبانه‌اش گوشه‌ای خلوت از هیاهوی شهر است که شب‌های هجر پرشماری را در زیر یکی از وسایل شهربازی به صبح پیوند زده است. خودش می‌گوید زمانی‌که محصل بوده قهرمان دوی 100 متر آموزشگاه‌های ایران شده اما بعد از فوت پدرش و ازدواج مادرش با عمو مصطفی، کشمکش و درگیری‌هایش با عمویش شدت می‌گیرد و او به مصرف دائمی موادمخدر روی می‌آورد و درس و ورزش را کنار می‌گذارد و به نقطه‌ای می‌رسد که الان در آن قرار گرفته است یعنی بی‌سرپناه و آواره.

از او می‌پرسم چطور این موقع از سال در این مکان بدون هیچ وسیله گرمایشی شب را سپری می‌کنی، در جوابم نقطه‌ای از پارک را نشان می‌دهد، دقیقا پایین یکی از وسایل شهربازی زیر صفحه فلزی محل سوار شدن کودکان. چمن خشکیده‌ای را نشان می‌دهد و می‌گوید تخت خوشخوابم.

از او می‌پرسم خواسته‌ای از مسئولان دارد، ناخوداگاه آستین پیراهنش را بالا می‌زند. بی‌اختیار نگاهم به نوشته سبز رنگی که با خط نسخ نوشته «فریاد از بی‌کسی» می‌افتد. در خلسه عمیقی فرو می‌رود و ...

نوشتار از: میلاد زندی، خبرنگار ایسنا، منطقه همدان


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.