جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی
جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناسی- میلاد زندی

جامعه شناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی

خاطرات خواندنی جیرانی از فردین

خاطرات خواندنی جیرانی از فردین

محمدعلی فردین

فریدون جیرانی در ویژه‌نامه نوروزی روزنامه «اعتماد» نوشت که محمدعلی فردین دو روز پیش از ملاقات با وزیر ارشاد وقت برای گرفتن اجازه بازیگری و کارگردانی درگذشت.

به گزارش ایسنا، این کارگردان و روزنامه‌نگار نوشت:

۱- در یکی از خیابان‌های فرعی نیاوران جلوی یک پیتزافروشی داخل ماشین نشسته بودم که نور آماده شود تا صحنه تنهایی علی مشرقی در (آب و آتش) را داخل پیتزافروشی کوچکی بگیرم که خبر دادند فردین مرد. نمی‌دانم کی گفت ولی دقیقاً یادم هست که لحظه‌ای اصلا نتوانستم حرف بزنم. انتظار نداشتم چنین خبری را بشنوم. واقعاً غمگین شدم. فردین خاطرات نوجوانی ما بود. خاطرات لذت‌بخش نوجوانی، خاطرات عشق واقعی ما به سینما، زمانی که هنوز نه سیاسی شده بودیم و نه رفته بودیم تو تیم روشنفکران که پیف‌پیف کنیم و فیلمفارسی نبینیم. خاطرات زمانی که آزاد و رها از قید و بندهای فکری برای سرگرم شدن فیلم می‌دیدیم که فیلم‌های فردین سال‌های دهه ۴۰ واقعاً ما را سرگرم می‌کرد. بعد از آن سکوت، خبر بین گروه فیلم چرخید و همه بیشتر از همه محمود کلاری و پرویز پرستویی غمگین شدند. بعدازظهر پنجشنبه ۱۸ فروردین ۷۹ بود؛ بعدازظهری که باری من تلخ‌ترین بعدازظهر بود. خیلی زود فهمیدیم فردین در خواب به دلیل ایست قلبی مرده است. شب آن روز همه اهالی سینما با هم تلفنی از فردین می‌گفتند و همه ناراحت بودند. فردین در ۶۹ سالگی مرده بود. او با آرزوی شنیدن صدای دوربین از آخر سال ۶۰ زندگی کرده بود و ۱۹ سال عده‌ای نگذاشته بودند او به این آرزو برسد؛ آرزویی که حق طبیعی او بود. همان شب شایع شد فردین صبح شنبه ۲۰ فروردین با وزیر ارشاد وقت قرار ملاقات داشته است؛ برای گرفتن اجازه بازیگری و کارگردانی. روز بیستم این قرار انجام نشد چون همه با او قرار داشتند که در امجدیه با جسدش خداحافظی کنند.

۲- دو ماه قبل از مرگش من در خانه ضیا دری، فردین را دیدم. آن هم بعدازظهری بود که ضیا زنگ زد و از من خواست که به خانه‌اش بروم که فردین مهمانش بود و می‌خواست درباره بازیگری مجدد فردین صحبت کند. رفتم، سه سال بود که فردین را ندیده بودم. بالای اتاق نشسته بود با صورت تکیده‌تر از سه سال پیش، انگار در این سه سال از ۷۵ تا ۷۸، ۱۰ سال پیر شده بود. ضیا از دعوت یک کارگردان تلویزیونی از فردین برای بازی در سریال گفت‌ و قرار شد با من مشورت کنند. اسم کارگردان را تا آن لحظه نشنیده بودم و با توجه به شرایط سخت‌تر تلویزیون نسبت به سینما این دعوت با توجه به اسم کارگردان از نظر من شوخی بود و سریع نظرم را گفتم. فردین ناراحت شد. معادلات جدید را نمی‌دانست و اصلاً با فضای جدید آشنا نبود. همانجا گفتم اگر در این سریال بازی کنید تمام خاطرات نسلی را که با فیلم‌های شما زندگی می‌کنند، پاک خواهید کرد. فردین آن‌ قدر دلش برای صدای دوربین تنگ شده بود که معنی حرف مرا نفهمید و ناراحت‌تر شد. دری آمد وسط حرف و حرف مرا تصحیح کرد. من در آن لحظه حال فردین را نفهمیدم. در تصورات ذهنی و ایده‌آلی خودم بودم که فردین نباید خودش و خاطرات ما را خراب کند. نفهمیدم آدمی که از سال ۶۰ صدای دوربین را نشنیده و در حالی که محبوب همان مردم انقلابی بوده، مانع بازی کردن و فیلم ساختنش شدند. من در آن روز حال این بازیگر را نفهمیدم و زدم به جاده خاکی و ناراحتش کردم. در آن روز فکر می‌کردم چقدر درست گفتم و چرا فردین حرف مرا نفهمیده است و امروز حال او را می‌فهمم.

۳- سال ۷۵ که سردبیر مجله فیلم و سینما بودم و می‌خواستم شماره بازیگری دربیاورم یک‌ دفعه شجاع شدم و بدون مشورت با صاحب امتیاز تصمیم گرفتم با فردین مصاحبه کنم. از سال ۶۱ بعد از پایین کشیدن فیلم برزخی‌ها از اکران، فردین ممنوع‌چهره و ممنوع‌المصاحبه بود. مسلم منصوری با فردین تماس گرفت و او فردای آن روز قرار گذاشت در شرکتی در خیابان ونک. از وسط سال ۵۷ دیگر فردین را ندیده بودم. آن‌ زمان ۴۸ ساله بود و حالا ۶۶ ساله. برای من خیلی پیرتر از سنش به نظر رسید. شادابی سال ۵۷ را نداشت؛ غمگین بود اما سعی می‌کرد بروز ندهد. نخستین مصاحبه بود و دو ساعتی با هم حرف زدیم. بیشتر از گذشته پرسیدم. با این که سوالات زیادی داشتم که از سال ۶۱ به بعد و ممنوع‌الکاری بپرسم و از ورود به حریم شخصی‌اش ولی ترسی که در آن شرایط وجود داشت مانع آن شد که به این سال‌ها ورود کنم. عکاس ما عکس خوبی نگرفت. نخستین عکسی بود که قرار بود از فردین بعد از سال‌ها چاپ شود که چاپ شد و اشک فردین را درآورد. رضا بانکی مدت‌ها بعد از چاپ مجله و مصاحبه از اشک ریختن فردین بعد از دیدن عکس گفت. آن مصاحبه با مقدمه‌ای چاپ شد که همان ترس جهان‌سومی در آن دیده می‌شد. هر چند در آن شرایط هیچ‌کس چنین ریسکی نکرده بود و من نخستین نفر بودم و آقای نقی‌زاده سهی، صاحب‌امتیاز هم در این ریسک شریک بود ولی ما شجاعان ترسوی جهان سومی هستیم، جلو می‌رویم ولی آخر چند قدم به عقب برمی‌گردیم. من خودم را هیچ‌وقت برای نوشتن چند جمله انتهای مقدمه نمی‌بخشم. چند سال بعد وقتی مجله فیلم و سینما با این مصاحبه را بازنشر کرد و از من مقدمه دیگری خواست من به این چند جمله شجاعت جهان سومی اشاره کردم که البته در آن زمان دیگر اصلاحات شده بود و همه شجاع شده بودند. بعد از چاپ مصاحبه اصلاً با فردین حرف نزدم تا سال ۷۸ خانه ضیا دری.

۴- انجمن سینماداران از ابتدای سال ۵۷ اعتراضش را نسب به قیمت پایین بلیت و شرایط بد اقتصادی سینماهای درجه‌ یک و دو علنی کرد، فضا از نظر سیاسی برای شنیدن اعتراضات کمی باز شده بود. سال ۵۶ در همایش حزب رستاخیز همه سینماگران از فیلمساز روشنفکر گرفته تا فیلمنامه‌نویس فیلمفارسی و سینمادار و تهیه‌کنده تند و تیز حرف زده بودند و حالا در آغاز سال ۵۷ انجمن سینماداران با علنی‌ کردن اعتراضات‌شان می‌خواستند از فرهنگ و هنر امتیاز بگیرند. آنها تا جایی پیش رفتند که سینماها را به عنوان اعتراض تعطیل کردند. فردین که آن زمان سهامدار سینما نیاگارا (جمهوری) بود، در انجمن فعال بود. اعتراضات سینمادارها بقیه صنوف را وارد میدان کرد. قبل از این که انجمن سینمادارها در اعتراضات‌شان به نتیجه برسند سینما رکس آبادان در آتش هنگام نمایش نسخه سانسور شده گوزنها با کلی تماشاچی سوخت. با روی کار آمدن شریف‌امامی و باز شدن بیشتر فضا و آزادی بیشتر روزنامه‌ها نوشته و حرف‌های مخالفان سیاسی به داخل روزنامه‌ها آمد؛ مخالفانی که سال‌ها بود روزنامه‌ها اجازه بردن اسمشان را هم نداشتند. در چنین شرایطی من میزگردی در روزنامه اطلاعات گذاشتم، فردین یکی از افراد این میزگرد بود. ظهر بعد از میزگرد وقتی جمعی رفتیم به رستوران روزنامه که ناهار بخوریم فردین در صف سلف سرویس در صحبتی که با من داشت از رشد اعتراضات خوشحال بود و معتقد بود جبهه ملی سر کار می‌آید و به او و همکارانش احتیاج خواهند داشت. برای من و همکارم سعید ویس‌زاده این پیش‌بینی عجیب بود. پارامترهای سیاسی نشان نمی‌داد که این جبهه قدرت سیاسی را به دست گیرد؛ حتی در آن تاریخ که تازه فضای سیاسی کاملاً تغییر کرده بود. هنوز خوشحال فردین و این جمله‌اش در خاطرم مانده است. بعد از این میزگرد من دیگر فردین را تا سال ۷۵ ندیدم.

۵- وقتی فیلم گنج‌ قارون در پاییز سال ۴۴ در تهران و شهرستان‌ها به نمایش عمومی درآمد و آوازه‌اش به شهرستان تربت حیدریه رسید؛ شهرستان کوچکی که با اتوبوس دو ساعت با مشهد فاصله داشت، من از پدرم خواستم که برای دیدن فیلم به مشهد برویم. پدرم سرانجام راضی شد و یک پنجشنبه‌ای با میهن‌تور عازم مشهد شدیم. اتوبوس ساعت دو راه می‌افتاد و ساعت چهار به مشهد می‌رسید. از گاراژ تا به خانه عمه آفاق می‌رسیدیم، نیم‌ساعتی طول می‌کشید. عمه آفاق اهل دیدن فیلم بود و با شوهرش آقا رضا همه فیلم‌ها را می‌دید و گنج قارون رادیده بود، دو بار هم دیده بود. ما وقتی به مشهد رسیده بودیم که دو ماه از نمایش فیلم در دو سینمای متروپل و کریستال می‌گذشت. در آن تاریخ متروپل فیلم را برداشته بود و فقط کریستال نمایش می‌داد. تا پدرم آماده رفتن به سینما شد ساعت هفت‌ونیم شده بود و ما برای سانس آخر ساعت هشت شب بلیت گرفتیم. در سالن انتظار کوچکی نشستیم تا سانس قبلی تمام شود. بعد از دو ماه نمایش سانسی فیلم نمایش دادن در سینما کریستال نشانه استقبال عجیب از فیلم بود. وقتی درهای سالن باز شد ما تقریباً نزدیک پرده نشستیم. سالن پر بود. برای من که ۱۴ سال داشتم شروع فیلم به معنای ورود به دنیایی بود که من مدت‌ها بود انتظارش را می‌کشیدم؛ دنیایی که با بازی فردین جوانمردی که خوب می‌خندید و خوب آواز می‌خواند، لذت‌بخش بود. آن شب درهای این دنیا به روی من باز شده بود. هنوز با خاطره لذت آن شب زندگی می‌کنم.

درباره مرد بزرگی که کمتر درباره‌اش می‌دانیم

درباره مرد بزرگی که کمتر درباره‌اش می‌دانیم

حسین توفیق

گاهی دانستن حتی اطلاعاتی اندک درباره مرد بزرگی که می‌تواند یکی از ستون‌های تاریخ مطبوعات ایران باشد، نیاز به جست‌وجوهای فراوانی دارد. اگر آخرین روز تعطیلات باشد و دسترسی به افراد سخت، این روند صعب‌تر می‌شود. از «حسین توفیق» سخن می‌گوییم، سردبیر هفته‌نامه «توفیق» که در ٩ فروردین همراه خواهرش درگذشت و در روز ١١ فروردین با حضور جمع اندکی تشییع و در قطعه ٢٥٥ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

به گزارش ایسنا، روزنامه «شرق» می‌افزاید: یکی از آخرین کسانی که با او در ارتباط بود و خبر درگذشت او را به رسانه‌ها اعلام کرد «محمد سلطانی‌فر» از استادان رسانه بود که درباره علت درگذشت او گفت: «مدت هشت روز به دلیل عفونت ریه در بخش مراقبت‌های ویژه (آی.سی.یو) بیمارستان فیروزگر بستری شده بود». توفیق هفته‌‌نامه سیاسی - اجتماعی بود که به صورت طنزآمیز از سال ۱۳۰۲ تا ١٣٥٣ با فراز‌و‌نشیب منتشر می‌شد و هر از گاهی توقیف و سردبیرش راهی زندان می‌شد.

«محمد حیدری»، سردبیر سابق اطلاعات در گفت‌وگو با «شرق» به انتشار چند شماره توفیق در روزهای بعد از انقلاب هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «شاید پنج‌، شش شماره بیشتر دوام نداشت و جزو خیل نشریاتی بود که به دلایل متعدد از جمله عوض‌شدن فضا، آغاز جنگ و... مجبور به توقف شدند و تنها چند نشریه نظیر اطلاعات، کیهان، صبح آزادی و جمهوری اسلامی و ... به فعالیت خود ادامه دادند». اما اگر به گذشته برگردیم، آغاز انتشار این نشریه از سوی حسین توفیق، بزرگ خاندان توفیق به سال ١٣٠٢ بازمی‌گردد.

حسین توفیق در سال ۱۳۰۱ این روزنامه را منتشر کرد. او با نام مستعار «گشنیز خانم»، دو بار به زندان سرپاس مختاری معروف افتاد و سرانجام هم در همان زندان درگذشت.آن‌طور که مرحوم عمران صلاحی، در نوشتاری به یادگار گذاشته است: «حسین توفیق ساعتی پیش از آنکه چشم از جهان فرو‌ببندد، به یگانه فرزندش گفت:

- اگر می‌خواهی روح من در آن دنیا شاد باشد، چراغ این مؤسسه را روشن نگاهدار.

و محمدعلی چنان کرد که پدر گفته بود و حسین توفیق واقعا شادروان شد! محمدعلی با کمک دوستان پدرش روزنامه را به همان سبک و سیاق تا پس از شهریور ٢٠ منتشر کرد. توفیق، اولین توقیف را در آبان همان سال دشت کرد و با همین توقیف دوره اول توفیق به پایان رسید. از آن پس دیگر نام «توفیق» مترادف با «توقیف» بود. این روزنامه در دهه ٢٠ بیش از ١٠ بار توقیف و تعطیل شد و مدیرش راه زندان را خیلی خوب بلد بود!»

در دوره اول تا قبل ١٣٢٠ می‌توان سه تقسیم‌بندی را برای آن برشمرد: دوران اجتماعی- سیاسی، ١٣١١ تا شش سال بعد توفیق کاملا ادبی شد و بعدتر نیز به سیاسی - اجتماعی بازگشت. در دوره‌های بعد نیز حسن، حسین و عباس، نو‌ه‌های خواهری حسین توفیق این نشریه را تا سال ١٣٥٠ مدیریت کردند. هنگامی که به کتاب جامع چهره معاصر مطبوعات ایران که در سال ١٣٥١ شادروان غلامحسین صالحیار منتشر کرده، مراجعه می‌کنیم تنها اطلاعات اندکی درباره این نشریه مهم وجود دارد که متعجب می‌شویم. حسین توفیق، مدیرمسئول نشریه هفتگی توفیق است که از تاریخ ١٣٣٠ معرفی می‌شود و ماهنامه و سالنامه توفیق نیز با مدیرمسئولی حسین توفیق در سال ١٣٤١ مجوز دریافت کرده است.

اما بیشتر مردم این نشریه را به عنوان هفته‌نامه می‌شناسند و البته این جمله «پنجشنبه‌ها دو چیز یادت نره، دومی‌اش توفیق...» و شعار این نشریه که متولدان محله پاچنار تهران «چو حق تلخ است با شیرین زبانی/ حکایت سر کنم آن سان که دانی» آن را منتشر می‌کردند.این نشریه شخصیت‌های ثابتی داشت که از منظر آنان وقایع و مسائل سیاسی را مطرح می‌کرد شخصیت‌های اصلی توفیق، کاکاتوفیق، گشنیزخانم (عیال کاکا)، ممولی (میمون کاکا) و ملت بود. با تغییر جهت نشریه به سمت اعضای دولت و نخست‌وزیران، هم نزدیکی آن با مردم بیشتر شد و هم خطرات توقیف و سانسور آن. یکی از اهالی فرهنگ به عنوان خاطره می‌گفت، یکی از کارگران این نشریه هنگامی که مجله توقیف می‌شد، در محله می‌گشت و فریاد می‌زد و خبر توقیف آن را اعلام می‌کرد.

علی‌اکبر قاضی‌زاده در گفت‌وگو با «شرق» می‌گوید: «نشریه توفیق بی‌تردید یکی از مهم‌ترین مطبوعات تاریخ ایران است. در بین مردم بسیار طرفدار داشت و بشخصه بارها دیده بودم فردی مطالب آن را در گذر و کوچه می‌خواند و هفت، هشت نفر دیگر به آن گوش می‌دادند. هفته‌نامه بسیار پرفروش بود و بسیاری از افراد صاحب‌نام می‌خواستند در آن یاد و نشانی داشته باشند».قاضی‌زاده یکی دیگر از دلایل موفقیت توفیق را چنین شرح می‌داد: «درست انگشت بر نقاط مهم و دل‌مشغولی‌های مردم می‌گذاشت. بسیاری از دولت‌ها با وعده‌های مختلف بر سر کار می‌آمدند و در انجام خواسته‌های مردم ناتوان بودند و به همین دلیل مردم می‌توانستند دغدغه‌ها و خواسته‌های خود را در آن پیدا کنند».

از نظر قاضی‌زاده یکی از شماره‌های به‌یادماندنی آن تصویری است که از علی امینی، نخست‌وزیر آن سال‌ها ترسیم کرده است. این شماره در ایام محرم منتشر شده در‌حالی‌که امینی در بین عزاداران قرار داشت و مداح وعده‌های او را نظیر آب و برق و نان ارزان با نوحه عمه به فدایت تلفیق کرده بود.از نظر قاضی‌زاده هرکسی که می‌خواهد در عرصه طنز فعالیت کند، باید حداقل یک دوره این نشریه را بخواند و مطالعه کند.

شهرام اقبال‌زاده نیز به عنوان یکی از پژوهشگران می‌گوید می‌توان بی‌تردید توفیق را جدیدترین نشریه ایران آن سال‌ها دانست.درباره دلایل آخرین توقیفِ توفیق کمتر کسی اطلاع دقیقی دارد. اما علی‌اکبر قاضی‌زاده و محمد حیدری این را بهانه‌ای می‌دانندکه هویدا در سال ٥٣ مطرح کرد تا بتواند تر و خشک را بسوزاند. طبق نظر این دو استاد مطبوعات «توقیف توفیق با عنوان اینکه نشریات کم‌تیراژ نیازی به انتشار ندارد، جلوی چاپ آن گرفته شد».

هویدا و گل ارکیده‌اش از سوژه‌های همیشگی این نشریه بود. حسین توفیق در گفت‌وگویی با بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، تهران، در ٢١ آبان ١٣٨١ عنوان کرد: «ولی درحقیقت علت اصلی تعطیلی توفیق، همسو نبودن شیوه آن با سیاست‌های حکومتی و انتقادهای روزافزون از دستگاه حاکم بود». خواهرش فریده توفیق که تنها چند ساعت قبل از حسین توفیق درگذشت، نیز در سال ٨٣ با عنوان روزنامه توفیق و کاکاتوفیق، چنین گفته است: «پس از گذشت چند ماه از توقیف توفیق، برادران توفیق شماره‌هایی از آن را مخفیانه چاپ کردند؛ ولی به‌رغم ارسال نسخه‌هایی از آن به مراجع قانونی و کتابخانه‌های رسمی، در مهر ۱۳۵۱، با استناد به تبصره دو، ماده پنج «قانون مطبوعات» که تصریح می‌کرد اگر روزنامه‌ای تا یک سال منتشر نشود امتیازش لغو می‌شود، امتیاز توفیق لغو شد و چاپخانه آن نیز برخلاف قانون لاک‌ و مُهر شد.

این نشریه دوره‌های مختلفی را پشت سر گذاشته است. در ٢٨ مرداد ٣٢ دفتر روزنامه و منزل مدیر توفیق را پنج بار در یک روز آتش می‌زنند و غارت می‌کنند.این نشریه از دولت ملی دکتر مصدق حمایت کرد. بعد از کودتای ٢٨ مرداد ٣٢ روزنامه توقیف شد و محمدعلی توفیق هم همراه عده‌ای از روزنامه‌نگاران چند ماهی را در قلعه فلک‌الافلاک گذراند.

از تأثیر «توفیق» می‌توان به این تصویری که «غلامعلی لطیفی» از کاریکاتوریست‌های این نشریه که از روز کودتا ترسیم کرده، استناد کرد «... غروب روز چهارشنبه بیست‌وهشتم مرداد ٣٢، تمامی آن روزنامه‌ها، که در طول آن ١٢ سال پروبال گرفته بودند، اعم از طنز و نیمه‌طنز، رنگین و بی‌رنگ، در سطح آسفالت خیابان‌های نادری و استانبول دیده می‌شدند، که پس از غارت و تخریب کیوسک‌های روزنامه‌فروشی توسط کمپرس‌سواران چماق‌به‌دست با عبور «کامانکار»های ارتش به این سو و آن سو پرتاپ می‌شدند».

در گوشه‌ پنجره دفتر مجله «حسین توفیق» و روبه‌روی او هم «کیومرث صابری» بود که بعدها مجله‌ «گل‌آقا» را منتشر می‌کرد. حسین توفیق در آخرین روز سال ١٣٣٦ نخستین شماره دوره سوم توفیق را منتشر کرده و آن را تا سال ١٣٤٠ منتشر می‌کند. این نشریه در سال ١٣٥٠ و آن‌طور که قاضی‌زاده و حیدری یادشان مانده در سال ٥٣ توسط هویدا برای همیشه توقیف می‌شود.

محمد حیدری که در زمان انقلاب دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران ایران بوده است تنها کسی است که به یاد می‌آورد نشریه توفیق چند شماره نیز در اوایل انقلاب منتشر کرده است. کاری که به سختی انجام شده است.

علی‌اکبر قاضی‌زاده می‌گوید یکی از کسانی که به دنبال این بود که نشریه توفیق دوباره منتشر شود «کیومرث صابری فومنی» بود که خودش بعدترها با انتشار مجله گل‌آقا در سال ١٣٧٠ به بعد در این راه گام برداشت.

گرانی و کمبود کاغذ، گرانی و کمبود نان، احتکار، توقیف مطبوعات، لهستانی‌های مقیم ایران، تغییر پی‌درپی کابینه‌ها، نطق نمایندگان مجلس، وفور گداها، دکتر میلسپو آمریکایی (وزیر مالیه ایران!) نمایندگی خانم‌ها، کوپن قند و شکر و چای، وقایع ١٧ آذر (به بهانه کمبود نان)، قوام‌السلطنه، جنگ جهانی دوم، لیموناد و سینالکو، سربازان هندی، کتاب‌های نشریات بریانی، شپش تیفوس، لات‌ها و چاقوکش‌ها، جنگ احزاب، زدوبندهای سیاسی، شستن رخت در جوی آب، خفقان مطبوعات، کشمکش‌های مطبوعات، انتخابات دوره چهاردهم، کوپن تریاک، حضور نیروهای بیگانه، مستشاران آمریکایی، ورود ایران به جنگ، هیتلر، وقایع آذربایجان و کردستان، بمب‌های آمریکایی بر فراز ژاپن، آگهی‌های بخاری نفتی، تئاتر، کراوات، در کنار آزادی بیان! از برخی مسائلی است که در طول سال‌ها به آن اشاره شده است.

فریدون تنکابنی، پرویز شاپور و عمران صلاحی در کنار باستانی‌پاریزی، ابوالقاسم حالت، صمد بهرنگی، کیومرث صابری و غلامحسین لطیفی، کامبیز درمبخش و ... از افرادی هستند که یا کارشان را با روزنامه توفیق آغاز کردند یا در ضمنِ فعالیت توفیق و ١٤ نوع کتاب، ماهنامه و سالنامه فکاهی توفیق و آلبوم توفیق همکاری کرده‌اند. فرهنگ توفیق نیز، که کتابی است حاوی بیش از چهار هزار واژه فکاهی، از جمله انتشارات آن بود. به‌تازگی هم کتاب جلدی دربرگیرنده جلدهای توفیق منتشر شده است.

۱۱ نکته درباره رونق اشتغال و تولید

۱۱ نکته درباره رونق اشتغال و تولید

با توجه به اهمیت اقتصاد مقاومتی سال ۱۳۹۶ نیز در ادامه سال‌های قبل از سوی رهبر معظم انقلاب «سال اقتصاد مقاومتی؛ تولید - اشتغال» نامگذاری شد. اما اجرای اقتصاد مقاومتی و رونق تولید و اشتغال به الزامات و بسترهایی نیاز دارد. الزاماتی که باید مورد توجه تمام نهادها، ارگان‌ها و تک تک افراد جامعه باشد.

به گزارش ایسنا، امرالله امینی - اقتصاددان - در ادامه در روزنامه «ایران» نوشته است: در این یادداشت ۱۱ الزام رونق تولید و اشتغال مورد توجه قرار گرفته است.

۱- برخی به اشتباه تصور می‌کنند که اجرای اقتصاد مقاومتی تنها وظیفه قوه مجریه است درحالی که اقتصاد مقاومتی یک دیدگاه است که به تمام نهادها و قوا مربوط می‌شود و تمام بخش‌ها باید در تحقق آن تلاش کنند. به همان اندازه که قوه مجریه در تحقق آن نقش دارد قوه قضائیه و مقننه نیز نقش دارند. البته با توجه به این که قوه مجریه اداره امور اجرایی کشور را برعهده دارد نقش راهبردی تری دراین بخش دارد.

۲- نکته دیگری که نادیده گرفته می‌شود این است که وقتی می‌گوییم تولید باید نهادینه شود به این معناست که تولید به عنوان مسأله اصلی کشور تمام سیاست‌ها، برنامه‌ها و نگاه‌ها را به سمت خود جلب کند. این که چرا تولید در کشور ما در طول دهه‌های اخیر به میزان قابل قبولی رشد نکرده دلایل مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها توجه نکردن بخش‌های مختلف و مردم به آن است. تمام نهادها و بخش‌های حاکمیت و همچنین مردم باید در جهت نهادینه کردن فرهنگ تولید ملی و مصرف کالاهای داخلی تلاش کنند و این موضوع به یک فرهنگ تبدیل شود.

۳- مسأله پایین بودن بازدهی تولید یکی دیگر از مواردی است که مانع جذب سرمایه کافی به این بخش شده است.با وجود تلاش‌های صورت گرفته هنوز بازدهی تولید نسبت به سایر بخش‌های اقتصادی پایین‌تر است و همین موضوع باعث شده است تا سرمایه‌گذاران به این بخش توجه نکنند. بنابراین باید در ابتدا بازدهی بخش تولید در مقایسه با سایر بخش‌ها قابل رقابت شود.

۴- مشکلاتی که از سال‌های قبل ایجاد شده نیز یکی از نکاتی است که تأثیر زیادی بر بخش تولید و اشتغال داشته است. در دوره قبل شوک‌هایی به اقتصاد ایران وارد شد که همچنان اثرات آن قابل مشاهده است. دراین سال‌ها شوک خارجی تحریم آثار منفی زیادی بر اقتصاد ایران داشت ولی تنها عامل منفی نبود چرا که در کنار آن شوک‌های داخلی نیز وجود داشت.برای مثال یکی از این شوک‌های داخلی افزایش چند برابری نرخ ارز بود. در سایر کشورها زمانی که نرخ ارز به یکباره ۱۰ درصد افزایش می‌یابد اقتصاد آن کشور فلج می‌شود. درحالی که در کشور ما نرخ ارز به یک باره با رشد ۳۰۰ درصدی مواجه شد و آثار زیانباری بر اقتصاد ملی برجای گذاشت که همچنان این آثار منفی ادامه دارد. علاوه براین رشد چند برابری قیمت انرژی در سال‌های گذشته یکی دیگر از شوک‌های داخلی بود که تولید را با مشکل مواجه کرد.

۵- از مشکلات دیگری که رابطه مستقیمی با تولید دارد، ساختار بانکداری ایران است. در دنیا به صورت عمده بانک‌ها ضمن حفظ منافع خود در خدمت تولید هستند. ولی در ایران نظام بانکی این گونه نیست. وقتی که نرخ تورم در سال‌های اخیر کاهش یافته و تک رقمی شده، همچنان برخی از بانک‌ها در پشت پرده نرخ‌های سود بسیار بالاتری نسبت به تورم جاری به سپرده‌گذاران می‌پردازند و همین عامل موجب شده تا سرمایه‌گذاران به جای ورود به عرصه تولید دارایی خود را در بانک‌ها سپرده‌گذاری کنند. برهمین اساس برای رونق تولید نیازمند یک جراحی بزرگ در نظام بانکی کشور هستیم.

۶- نکته دیگری که باید به آن توجه کرد وظیفه‌ای است که برخی از نهادها در راستای حمایت از تولید دارند. برای مثال پدیده قاچاق که رابطه مستقیمی با تولید ملی دارد باید با ریشه‌یابی و رهگیری کالاهای قاچاق، مبادی ورودی و عاملان آن از بین برود تا تولیدکننده با خیال آسوده به تولید بپردازد. درواقع تا قاچاق ریشه کن نشود رونق تولید نیز ممکن نخواهد بود. درکنار آن سیستم مالیاتی کشور نیز باید به طور کامل در خدمت تولید باشد و در زمانی که با رکود مواجه هستیم تولیدکنندگان مشمول معافیت‌های مالیاتی شوند.

۷- برای رونق تولید و اشتغال نظام تأمین اجتماعی کشور نیز باید اصلاح شود. این نظام باید به گونه‌ای عادلانه باشد که منافع کارفرما و کارگر را به صورت توأمان حفظ کند چرا که منافع کارگر با کارفرما به هم گره خورده و از هم جدا نیست.

۸- توجه ویژه به مزیت‌های اقتصادی کشور از دیگر مواردی است که باید در رونق تولید و اشتغال مد نظر قرارگیرد. هم اکنون مزیت اصلی کشور در بخش کشاورزی است. ایران در تولید بسیاری از محصولات کشاورزی جایگاه ویژه‌ای در جهان دارد که می‌توان در جهت صادرات آن را تقویت کرد. روسیه سالانه ۱۷۰ میلیارد دلار محصول کشاورزی وارد می‌کند درحالی که سهم ایران از آن تنها ۱۱۰ میلیون دلار است که به دلیل نبود سازماندهی مناسب رخ داده است. درمجموع باید به صنایعی توجه شود که کاربرهستند و به نیروی کار بیشتری نیازدارند که کشاورزی یکی از بهترین آنهاست.

۹- رونق تولید و اشتغال به یک بخش خصوصی توانمند نیاز دارد. اما در حال حاضر عمده ترکیب اتاق‌های بازرگانی ایران دربخش تجارت متمرکز شده و توجه زیادی به تولید ندارند. در اتاق‌های بازرگانی گروه‌های تولیدکننده قوی وجود ندارد. باید شرکت‌های کشت و صنعت، شیلات و... خصوصی قدرتمندی شکل بگیرد.

۱۰- درکنار شرکت‌های بزرگ باید به شرکت‌های کوچک نیز توجه شود. هم اکنون برخی از شرکت‌های بزرگ سود خود را در واردات می‌بینند و کمتر به تولید توجه می‌کنند و به همین دلیل به جای خرید قطعات و کالاهای واسطه‌ای از تولیدکننده داخل به واردات روی آورده‌اند.

۱۱- آخرین نکته‌ای که باید مدنظر قرارگیرد آموزش است. درکشورما آموزش سمت و سوی تولید ندارد و دانشگاه‌ها براساس نیاز بازار کار حرکت نمی‌کنند. کشورهای صنعتی زمانی رشد کرده‌اند که دبیرستان‌های آنها به سمت هنرستان پیش رفته‌اند و مهارت و حرفه بر آموزش نظری اولویت یافت.

در پایان باید گفت تا این الزامات و نهادسازی‌ها عملیاتی نشود، تولید و اشتغال نیز آنگونه که شایسته است، رونق نمی‌گیرد. باید دیدگاه‌هایمان را نسبت به تولید تغییر دهیم.

فرودگاه‌های دارای "شهرت بد" در جهان

فرودگاه‌های دارای "شهرت بد" در جهان

فرودگاه کونگونیاس-سائو پائولو در برزیل

برخی از فرودگاه‌ها در دنیا هستند که در سطح بالایی از نظر معیارهای زیبایی و آسایش قرار دارند و جزو بهترین‌ها به شمار می‌روند؛ در حالی که برخی دیگر از آن‌ها وضعیت خوبی ندارند.

به گزارش ایسنا، سایت "بیزینس اینسایدر" فهرستی از 10 فرودگاه در جهان را که هریک از منظری بدسابقه هستند، منتشر کرده است:

1-فرودگاه لس‌آنجلس در آمریکا

این فرودگاه‌ جزو فرودگاه‌های بسیار شلوغ جهان به شمار می‌رود که در سال 1930 ساخته شده و دارای ساختمان‌های بسیار است و از نظر وضعیت نامناسب تاکسی‌هایی که در آن فعالیت می‌کنند معروف است .

2-فرودگاه کاتماندو در نپال

این فرودگاه بسیار کوچک در دره کاتماندو در خارج از مرکز شهر قرار دارد و جزو بدترین فرودگاه‌های جهان تا کنون شناخته شده است.

3-فرودگاه شارل دو گل در پاریس

ممکن است از نامش اینگونه به نظر نیاید؛ اما این فرودگاه در سال 1974 افتتاح شد و بعد از فرودگاه هیترو در لندن دومین فرودگاه شلوغ در اروپا به شمار می‌رود. بیشتر مسافران شارل دو گل، ساک‌های خود را گم می‌کنند و نیروهای امنیتی آن در بیشتر اوقات ورود و خروج مواد ممنوعه را نادیده می‌گیرند.

4-فرودگاه مانیل در فیلیپین

این فرودگاه که در سال 1935 ساخته شده تا کنون چندین بار طعمه حریق شده است. یکی از خلبانان این فرودگاه می‌گوید: خیلی دشوار است که بخواهید این فرودگاه را با سایر فرودگاه‌های آسیا مثل فرودگاه سنگاپور مقایسه کنید.

5-فرودگاه شیکاگو در امریکا

این فرودگاه به فرودگاه بین‌المللی اوهر شهرت دارد که به دلیل آب و هوا و برف، مورد انتقاد بسیار است. یکی از خلبانان این فرودگاه می‌گوید: کار این فرودگاه باید برای تصمیم‌گیری مناسب جهت ادامه فعالیت، متوقف شود.

6-فرودگاه هیترو در انگلیس

پیش از افتتاح این فرودگاه در سال 1986 مبلغ 200 میلیون پوند برای آن هزینه شده است. ترمینال شماره 4 این فرودگاه مشخصا بسیار بد است.  با وجود اینکه این فرودگاه در فهرست بدترین فرودگاه‌های جهان قرار دارد، خلبانان آن انتقاد زیادی درباره وضعیت آن ندارند!

7-فرودگاه پیونگ‌یانگ در کره شمالی

این فرودگاه دارای یک در برای ورود و خروج مسافران است. هم‌چنین مسافران قبل از ترک فرودگاه، بازرسی می‌شوند.

8-فرودگاه کونگونیاس در سائوپائولوی در برزیل

این فرودگاه که به دلیل وجود کوه‌های نزدیک در منطقه‌ای  شلوغ  و پرجمعیت قرار گرفته ، دارای مشکل آب و هوایی است.

در سال 2007 به دلیل سر خوردن یکی از هواپیماها روی یکی از باندها همه سرنشینان و کادر پروازی کشته شدند.

9-فرودگاه لاگواردیا در نیویورک

این فرودگاه نخستین بار در سال 1939 افتتاح شد و بسیاری از خلبانان آمریکایی تجربه‌های بدی در پرواز و یا نشستن بر روی باندهای آن داشته‌اند.

10-فرودگاه باخاراس در اسپانیا

این فرودگاه جزو شلوغ‌ترین فرودگاه‌هاست اما به قیمتهای بالای رستوران‌هایش شهرت دارد، هم‌چنین هرج و مرج غیرمنطقی در همه قسمت‌های فرودگاه به چشم می‌خورد.

کلاهبرداری به قیمت شکستن استخوان

کلاهبرداری به قیمت شکستن استخوان

کلاهبرداری و تخلف در همه ادوار وجود داشته و همواره کلاهبرداران با اتکا به روش‌های مختلف به دنبال سوءاستفاده از افراد مختلف بوده‌اند.

به گزارش ایسنا، منطقه همدان، این‌بار کلاهبرداران به جان خود هم رحم نمی‌کنند و برای رسیدن به اهدافشان، تصادفی ساختگی تدارک دیده و اقدام به شکستن استخوان‌هایشان می‌کنند.

کشف 150 مورد تصادفات ساختگی در استان همدان

مدیرکل پزشکی قانونی استان همدان از کشف 150 مورد تصادف ساختگی از ابتدای سال 93 تا اواخر سال 95 خبر داد و  اظهار کرد: مطالبی درباره تصادفات ساختگی در برخی استان‌ها شنیده بودیم که عده‌ای با ایجاد حوادث ساختگی و مصدوم کردن خود، از پزشکی قانونی گواهی می‌گیرند و به دنبال آن دیه دریافت می‌کنند اما اثبات این تخلف بسیار مشکل بود و همکاران ما نمی‌توانستند به طور کامل بر این امر صحه بگذارند.

دکتر علی‌احسان صالح به ایسنا گفت: از آنجا که رشته و تخصص بنده رادیولوژی است بنابراین روزی که بر روی مکانیسم صدمات پرونده‌ای کار می‌کردم همزمان گرافیکی را بررسی کرده و ناگهان متوجه شدم این گرافیک با مباحثی که در کتاب‌هایم مطالعه می‌کردم، تطابق دارد بنابراین به این نتیجه رسیدم ضربه وارد شده مستقیم است.

وی ادامه داد: پس از بررسی چند پرونده دریافتیم که سه نفر از آنها ضایعات مشابه دارند و این تشابه ضایعه مدرکی برای اثبات نتایج ما بود.

مدیرکل پزشکی قانونی استان همدان افزود: در ادامه به این مهم رسیدیم که متخلفان این پرونده به استان قم هم مراجعه کرده و از آنجا نیز گواهی دریافت کرده‌اند.

وی عنوان کرد: یافته‌هایمان را قاطعانه در حضور مدیران سازمان پزشکی قانونی اعلام کردیم سپس در اختیار مراجع قضائی قرار دادیم که با پیگیری مراجع قضائی ساختگی بودن صدمات به اثبات رسید.

صالح تأکید کرد: در اوایل کار همکاران در مقابل گفته‌هایمان مقاومت می‌کردند و می‌گفتند تنها با حدس و گمان نمی‌شود این جرم  را اثبات کرد اما خوشبختانه با اعتراف عوامل کلاهبرداری در دستگاه قضائی و ارائه مدارک ما، ساختگی بودن تصادفات و صدمات به اثبات رسید.

همدان پیشرو در کشف تصادفات ساختگی

وی با بیان اینکه کشف تصادفات ساختگی در همدان کلید خورده است، اعلام کرد: پزشکی قانونی استان بیش از پیش هوشیار و حساس است و روش‌های جدید کلاهبرداران را کشف می‌کند به طوریکه اقدامات اولیه کشف تصادفات ساختگی در سال 91 در استان آغاز شد.

تصادفات ساختگی سناریو و کارگردان دارند

مدیرکل پزشکی قانونی استان همدان با بیان اینکه تصادفات ساختگی سناریو و کارگردان دارند، اظهار کرد: این مجرمان اقدام به نوشتن سناریویی می‌کنند که براساس آن تصادفی ساختگی را تدارک دیده و در آن اقدام به شکستن استخوان‌های دست، پا، بینی، دندان و ... می‌کنند سپس با اورژانس و 110 تماس گرفته و حادثه را گزارش می‌دهند.

وی افزود: این کلاهبرداران که حتی به جان خود هم رحم نکرده‌اند، برای درمان شکستگی خود به بیمارستان رفته و پس از بستری جراحی هم می‌شوند سپس به پزشکی قانونی مراجعه کرده و با گرفتن گواهی از این سازمان دیه خود را دریافت می‌کنند.

کشف تصادفات ساختگی و کمک چندین میلیونی به بیت‌المال

صالح با بیان اینکه مبلغ دیه هر شکستگی 20 میلیون تومان است، تصریح کرد: مجرمان با ایجاد دو تا سه شکستگی در بدن به طور میانگین 40 تا 60 میلیون تومان دیه دریافت می‌کردند که کشف آن کمک بزرگی به بیت‌المال است.

متهمان تصادفات ساختگی شخصیت‌های ضداجتماعی هستند

وی تأکید کرد: متهمان پرونده تصادفات ساختگی از نظر روانپزشکی دارای  شخصیتی ضداجتماعی هستند که بیشتر آنها صدماتی از پیش در بدنشان دارند.

مدیرکل پزشکی قانونی استان همدان با اشاره به اینکه جنسیت بیشتر متخلفان مرد است اما در این میان خانم‌ها نیز بوده‌اند، ادامه داد: متهمان شناسایی شده همگی جوان بوده و سنین آنها بین 20 تا 30 سال بوده است.

کلاهبردارانی که در کلاهبرداری از بیمه‌ها عقیم ماندند

دادستان همدان نیز به خبرنگار ایسنا اعلام کرد: مجرمان تصادفات ساختگی در گذشته با عنوان «کلاهبردار» محکوم و مجازات می‌شدند اما اکنون ما کلاهبرداری آنها از بیمه‌ها را عقیم می‌گذاریم.

کامران حمزه تصریح کرد: پس از کشف تصادفات ساختگی برای آنها پرونده قضائی تشکیل داده و آنها را پیگیری کرده و مجازات می‌کنیم.

وی افزود: سازمان پزشکی قانونی همواره هوشیار و آماده‌باش است و بدون شک در کوتاه‌ترین زمان تصادفات ساختگی را کشف و به مراجع قضائی اعلام می‌کنند.

یک روانشناس تربیتی در همدان نیز درباره شخصیت این کلاهبرداران به ایسنا گفت: اینگونه رفتارها از افرادی سرمی‌زند که در عین سالم بودن، در گذشته دچار ناکامی اقتصادی و یا نوع دیگری از آن شده‌اند که منجر به پرخاشگری آنها شده است.

علیرضا روحی تصریح کرد: آسیب رساندن عمدی به خود و دیگران نتیجه پرخاشگری است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعمال می‌شود.

وی عنوان کرد: پرخاشگری مستقیم حالتی است که در آن فرد به صورت مستقیم و از طریق کلامی مانند فحاشی، تمسخر و زد و خورد دیگران را مورد حمله قرار می‌دهد و در پرخاشگری غیرمستقیم فرد به اموال دیگران صدمه می‌زند.

روحی افزود: در موضوع تصادفات ساختگی که در آن فرد به خودش آسیب می‌زند تا با توسل به کلاهبرداری پول به دست آورد، به نظر می‌رسد با این اقدام می‌خواهند به نوعی بین وضعیت مالی خود و دیگرن تعادل برقرار کند.

اختلال در شخصیت اجتماعی

این روانشناس تربیتی اظهار کرد: در شخصیت‌های اجتماعی این دسته از افراد اختلال وجود دارد به طوریکه نسبت به حقوق دیگران بی‌توجه بوده و به سادگی آن را زیر پا می‌گذارند.

وی افزود: این افراد معمولا اموال دیگران را تخریب می‌کنند، دزدی کرده و به مشاغل غیرقانونی و کلاهبرداری روی می‌آورند.

کلاهبرداران از نظر زبانی توانمندند

روحی عنوان کرد: این افراد معمولا از نظر زبانی فوق‌العاده توانمند هستند و ‌ممکن است حتی تصادفات را با تکلم خود به گونه‌ای کاملا واقعی جلوه دهند، آنها معمولا پرخاشگرند، نزاع‌های دسته‌جمعی دارند، توجهی به ایمنی خود ندارند و رانندگی تند و خطرناکی دارند.

وی افزود: این دسته از افراد به خاطر ضررهایی که به دیگران می‌رسانند، احساس پشیمانی ندارند و معمولا موادمخدر و الکل مصرف می‌کنند.

روحی تصریح کرد: در گذشته چنین افرادی معمولا کمبودهایی وجود داشته و در دوره کودکی‌شان از آنها بهره‌کشی شده و گاها در خانواده‌شان افرادی مثل خودشان وجود دارد.

وی ادامه داد: در گذشته به این افراد بی‌توجهی شده و یا والدینشان نسبت به آنها انضباط ناپایداری روا داشته‌اند.

روحی با بیان اینکه محل زندگی هم در تشدید رفتار ضداجتماعی این دسته از افراد مهم است، تصریح کرد: این افراد معمولا در مناطقی زندگی می‌کنند که سایر افراد هم‌مثل آنها هستند.

عمر کلاهبرداران کمتر از افراد عادی است

این روانشناس خاطرنشان کرد: برای این دسته از کلاهبردان نه ایمنی خودشان مهم است و نه ایمنی دیگران بنابراین معمولا به خاطر حوادث ناگهانی و زد و خوردهایی که دارند، عمر کمتری می‌کنند.

به گزارش ایسنا؛ بدون شک افرادی که حتی به جان خود هم رحم نمی‌کنند، به قدری خطرناک هستند که برای دست یافتن به اهدافشان دست به هر کاری می‌زنند و امنیت اجتماعی جامعه را تهدید می‌کنند اما همواره در این میان کسانی مانند عوامل سازمان پزشکی قانونی و مراجع قضائی به صورت شبانه‌روزی حواسشان به امنیت ماست که گاهی زحماتشان را فراموش می‌کنیم.